حسن پیت کش عاشق می شود
بسم الله الرحمن الرحیم
هفته گذشته داماد حاکم شهر مسابقه ای برگزار کرد به نام ( چه کسی بهترین عاشقی را انجام داده است ) که خود دامادحاکم برنده شد و من به خاطر اینکه بخواهم تمام مسابقه وجریانات را بیان کنم مطلب زیاد میشود لذا فقط جریان عاشقی کردن داماد حاکم را بیان می کنم .
داماد حاکم که همان حسن پیت کش (تخلیه فاضلاب) محله ما بود شروع کرد به گفتن گفت تمام عاشق ها خودشان عاشق می شوند و زمینه را کسی ایجاد نمی کند وعاشق یک دفعه عاشق می شود ولی من چی . معشوقم شرایط عاشقی را برای من ایجاد می کرد و هر روز طوری از جلوی من رد میشد که هر دفعه که رد میشد دل من را می برد با اینکه او عاشق من نبود ولی او مرا دوست داشت ولی آنقدر با عشوه راه میرفت که مرا دیوانه خود کرد در بین صحبت های حسن پیت کش شخصی هم بلند شد وگفت تو هم مثل من بودی حسن گفت نه داستان هم چنان ادامه دارد وادامه داد از موقعی که من عاشق دختر حاکم شدم یک پبت کش ساده بودم دختر حاکم به من گفت عشقت را پنهان کن و الان به خواستگاری من نیا بلکه وقتی به خواستگاری من بیا که تو از نظر مالی شبیه خانواده ما باشی و لذا او مقداری پول به من داد وگفت الاغی بخر و وسایل پیت کشی بیشتری بخر تا کار بیشتری بتوانی انجام دهی من هم به عشق معشوقم این کار را کردم و هر روز کار بیشتری انجام دادم و بعد از مدتی که مقداری پول جمع کردم دوباره دختر حاکم به من مقداری پول داد و با پول های پس اتداز شده خودم یک مغازه خریدم و در آن جا شروع به پارچه فروشی کردم باز هم پول هایم را پس انداز کردم وباز هم معشوقم مقداری پول داد ومن با پول پس انداز شده وپولی که از فروش مغازه بدست آمده بود و پولی که معشوقم داده بود شروع به تجارت پارچه کردم و با سفارشات مخفیانه عسل(دختر حاکم ) توانستم تمام پارچه های دستگاه حکومت حاکم را من تهیه کنم وکم کم من به دستگاه حکومت حاکم ورود پیدا کنم وبعد از آن من او شدم .......................