سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عبد عاشق

;کار گزار پادشاه

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

روزی پادشاهی شخصی را برای حکومت به یکی از سرزمین های خود می فرستد که در آنجا حکومت کند و با شخص شرط می کند که هر ماه برای پادشاه یک گزارش کامل ارسال کند  ولی بعد 5 الی 6 ماه ماموران از طرف پادشاه به ان شهر وارد شدند  و آن شخص را دستگیر کردند  وقتی که به پیش حاکم رفتند تا ببینند برای چه چیزی او را خواسته است دیدند پادشاه علت اینکه چرا از روزی که رفتی یک گزارش هم به ما تحویل ندادی وفکر می کنی مملکت هر کی به هر کی است که بروی و گزارش ندهی آن شخص بلند شد وبا گریه وزاری گفت قربانت شوم من هر دو هفته گزارش کار را برای شما می فرستادم پادشاه با تعجب گفت هر دو هفته آن شخص گفت بله پادشاه گفت به چه کسی می دادی بیاورد گفت قربانت من فکر این جا ها را هم کرده بودم لذا هر سری به یک شخص می دادم پس پادشاه همه آنها را خبر کرد از بین آن همه که اسم برده بود فقط سه نفر آمدن و اعلام کردن بقیه یا مرده اند یا دزد بوده اند یا .... پادشاه از آن سه نفر پرسید آیا این شخص به شما نامه ای می داد همه تائید کردند ولی یکی می گفت به من که میداد من مسیر راهم به طرف شمال بود و مسیر شما به طرف جنوب بود ومن می دیدم تقریبا بعد از 7 الی 8 ماه به جنوب می روم و دیگری می گفت به من داد ولی چون من پیاده بودم وسط راه  دزدان به من حمله کردند ومن هم چون پیاده بودم همه چیزهایم را رها کردم از جمله نامه این شخص را وجان خودم را نجات دادم ودیگری هم گفت به من داد ولی چون روی کاغذی نوشته بود ومن درون جیبم قرار داده بودم وآمدم از جوب آب بخورم که یک دفعه آن به درون آب آفتاد ومن دیدم آن خیس شده و مرکب هایش از بین رفته است لذا دیگ رآن را رها کردم .... پادشاه دید آن شخص این قدر دقت نکرده است در ارسال نامه هایش که به چه کسی بدهد بیاورد و به بهترین نحو هم ارسال کند لذا آن را از دستگاه حکومت اخراج کرد

 

 


در ودل یک مرغ ماهی خوار با دریا

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دیروز بعد از روزها کنار دریا خوابم برد چون چند روز پیش کنار دریا داشتم راه می رفتم یک دفعه یک مرغ ماهی خوار که مرده بود در ساحل دریا افتاده بود و بوی خیلی بدی هم می داد و هر کس از کنار او رد میشد جلوی دهانش را می گرفت وزود رد می شد وهیچ کس کاری برای مرغ ماهی خوار نمی کرد یک دفعه یک مرغ ماهی خار زنده آمد کنار او و شروع کرد به حرف زدن و می گفت چقدر به تو گفتم غذای خود را از دریا بگیر وبه داخل جنگل نرو آنجا نه غذایی است وهمچنین پر از شکارچی است گفتم دریا ظاهرش خیلی ساده است ولی درونش پر از گنجهای مخفی است وفقط باید صبر کرد تا به گنجهایش دست پیدا کنی و..... میگفت در ادامه گفت اگر الان می خواهی از این فلاکت نجات پیدا کنی باز هم دور نشده متوصل بشو به دریا که او با موج های خودش تو را درون خودش غرق کند و از همان موقع بود که مرغ ماهی خوار مرده شروع کرد به التماس کردن دریا ویک لحظه خاموش نمی شد و بعضی مواقع موج می آمد تا کنا پاهایش و اصلا هیچ تکان نمی خورد و این او را بیشتر داغتر می کرد که بالاخره پر شب دریا قبول کرد ومرغ ماهی خوار را درون خود برد

 

                                         

 

 


صحبت های من با عطیه داخل کوچه

    نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

دیروز عطیه را داخل کوچه دیدم با حالت عصبانیت رفتم جلو و به او گفتم تو خیلی بی معرفتی که دیگر به یاد من نیستی و از موقعی که دیدم تو دیگر به یاد من نیستی من هم یاد تو را دارم از یادم می برم  عطیه گفت نه ، من هر روز که می گذرد من بیشتر دارم می سوزم که چرا تو به یاد من نیستی و هر کاری می کنم تو به یاد من باشی ولی تو مرا از یاد بردی و هم چنان با همان حالت مغروررانه گفتم چه کار کردی مگر ، او که اشک از چشمانش می ریخت گفت خودم را لاغر کردم تا شبیه مادرت شوم تا با دیدن مادرت یاد من بیفتی ولی هیچ اتفاقی نیافتاد کفش هایم را از نوع پاشنه دار پوشیدم تا صدا بدهد  وصدای آن شبیه صدای کوبیدن در خانه تان باشد تا با صدای در خانه تان به یاد من باشی ولی هیچ اتفاقی نیا فتاد و علی کوچولو را فرستادم دم خانه تان تا کتاب حافظ را بگیرد وخودم کتاب حافظت را پاره کردم دیگر نتوانی حافظ بخوانی ویادت به آن روزهایی با هم قرار گذاشتیم حافظ بخوانیم و جای هر کدام را درون شعرهای حافظ پیدا کنیم ولی دیدم هیچ اتفاقی نیافتاد  و هی میگفت وگریه میکرد ورویش را برگرداند و چند قدمی برداشته بود  وبرگشت و گت همین اعتراضت هم به خواسته من بود چون من از خدا خواسته بودم و 14هزار صلوات نذر کرده بودم که تو برگردی دیگر عطیه صدای حق حقش بلند شد و دگر دوید واز جلوی چشمانم مخفی شد

 

 

 

                                           


6 مرحله تربیت فرزند

بسم الله الرحمن الرحیم

(در این داستان 6 مرحله تربیت فرزند نوشته می شود ) پس از 4 سال از ازدواج ما می گذشت اما هنوز مستاجر بودیم پدرم شبی به خانه ما آمد و گفت نمی خواهید خانه دار شوید من وخانمم با حالت تعجب وخوشحالی گفتیم چرا ولی ما که پولی نداریم پدرم گفت اگر خداوند بخواهد و خود شما بخواهید چرا و در ادامه گفت چقدر پول نقد دارید و چقدر طلا دارید و چقدر می توانید ماهیانه قسط بدهید و... در آخر گفت یک مقدار من کمک می کنم پس از آن شب من به دنبال جمع کردن پول بودم که پس از چند روزی توانستم پول قابل توجهی را جمع کنم و چون من ناشی بودم به پدرم گفتم حال چکار کنم پدرم گفت بهتر است زمین بخری و خودت آن را بسازی  من هم از فردای آن روز دوباره به دنبال زمین می گشتم و همان موقع پدرم گفت در موقع خریدن زمین خیلی از نکات را باید رعایت کنی من هم با توجه به پولم ونکاتی که پدرم گفته بود زمین خوبی را پیدا کردم وخریدم وپس از خریدن به دنبال یک مهندس نقشه کش رفتم ویک نقشه خوب و همچنین با یک فونداسیون خیلی خوب ومحکمی مرا راهنمایی کرد من هم بر اساس نقشه اول فونداسیون خانه را پی ریزی کردم وسپس  اسکله خانه وسپس سفت کاری خانه را انجام دادم وسپس ظریف کاری خانه را انجام دادم و حالا روز اولی است که در خانه ای که خودم ساخته ام زندگی می کنم

 


تکه هایی از صحبت های آقای روحانی

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت های بسیار شنیدنی آقای روحانی

1-(روحانی با بیان این‌که با شعار دادن و فحش دادن حتی به دشمن مشکلی حل نمی‌شود، خاطرنشان کرد: البته دشمن علیه ما توطئه می‌کند و باید مقابل او ایستاد و نقشه او را خنثی کرد، اما نباید مانند کسی رفتار کنیم که وقتی دزد به خانه او می‌آید می‌ایستد و فریاد می‌زند.)

آقای روحانی آیا شعار دادن های ما علیه دشمنان ما به خاطر این است که کاری نمی توانیم بکنیم و دستمان به جایی بند نیست مانند همان صاحب خانه یا می خواهیم عقیده خود را ، که نه غربی نه شرقی فقط جمهوری اسلامی  را بگوییم


2- (وی با بیان اینکه شعار دولت من نجات اقتصاد ایران و احیای اخلاق است).

آفای روحانی چگونه هنوز وارد دوت نشده بر کسب آری بیشتر متوسل به بی اخلاقی می شوید چون جدل و مغلطه و...........


تمجید روزنامه انگلیسی از حسن روحانی

 

روزنامه گاردین چاپ انگلیس که در مقاله ای به بررسی وضعیت نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری پرداخته است، از فعالیت های هسته ای حسن روحانی طی سالهای 2003 تا 2005 پرده برداشت.

به گزارش وبلاگ جلبک ستیز، گاردین در این مقاله تمامی نامزدهای ریاست جمهوری را بی برنامه خوانده است و 5 نامزد اصولگرا را نزدیک به رهبری می داند و می آورد: «از این هشت نامزد، 5 نفر اصول‌گرا و نزدیک به رهبر ایران، آیت‌الله خامنه‌ای هستند.»

روزنامه انگلیسی گاردین در بند دیگر مقاله کوتاه خود از حسن روحانی بعنوان اصلاح طلب ترین نامزد این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نام می برد و در اعترافی جالب یادآور می شود که وی فعالیت های هسته ای ایران را در سال های 2003 تا 2005 تعلیق کرده است:« در میان سه نامزد باقی‌‌مانده فردی‌ که شاید تمایلات اصلاح‌طلبانه داشته باشد حسن روحانی‌ است. او مذاکره‌کننده ارشد ایران در سال‌های‌ 2003 تا 2005 بود که در آن زمان غنی‌‌سازی‌ اورانیوم را تعلیق کرد. در آن برهه، ایران بیش از همه وقت، از زمان انقلاب سال 1357 به توافق هسته‌ای‌ نزدیک شد. اما روحانی‌ در داخل شدیدا با انتقاد روبرو شد و او را متهم به فداکردن منافع کشور کردند.»

این مقاله گاردین در حالی به چاپ رسیده است که حسن روحانی نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در یکی از برنامه های تبلیغی خود، تعلیق فعالیت های هسته ای ایران در زمان مدیریتش را دروغی بیش ندانسته بود.